در هفته گذشته ، رهبر معظم انقلاب در جمع دانشجویان فعال علمی و سیاسی ، سخنانی را مطرح کردند که از جهاتی ، تازه می نمود هر چند از نظر مبنای تفکر و انتظاری که از مواضع ، باورها و اندیشه های ایشان داریم ، اصلا تازه نیست و دقیقا همان است که باید باشد.
تازگی این سخنان ، به اعتبار گوینده آن است که خطوط حرکتی جامعه اسلامی را رقم می زند و ضامن مستقیم ماندن انقلاب بر مواضع اصیل آن است و بنابراین شنیدن این سخنان صریح از زبان رهبری انقلاب ، اهمیت آن را مضاعف می سازد.
در این نوشته برآنیم تا بر چند نکته پراهمیت از این سخنان مهم رهبر معظم انقلاب تاکید کنیم تا در آینده ، راهنمای عمل و حرکت همه نیروهای سیاسی معتقد به انقلاب باشد :
1- مواضع دوگانه ایشان در فرازی از سخنان خود تاکید کردند: «من حرفم همانی است که دارم می گویم. آنچه را که بر طبق مصلحت کشور و مصلحت نظام نباید گفت ، نمی گوییم. نه این که خلاف آن را بگوییم بعد بخواهیم در یک جلسه خصوصی ، مثلا فرض کنید آن خلاف گفته را تصحیح کنیم. نخیر، این طور نیست».
این سخنان ، ناظر بر رویکردی است که بر مواضع رهبری حاکم است و در واقع پاسخی به یک سوئبرداشت به حساب می آید. برداشت سوئی که صاحبان آن برای توجیه مواضع غلط، افراطی ، شخصی و غیرمصلحت اندیشانه خود به آن توسل می جویند و در پس آن ، پنهان می شوند. طی سالهای گذشته مکررا شاهد بودیم که برخی از افراد با نسبت دادن دیدگاه شخصی خود به رهبری ، درصدد هزینه کردن یک مقام رسمی مشروعیت بخش نظام به سود خود بوده اند. اینان چون از مواضع رسمی و اعلام شده رهبری نمی توانند به سود خویش بهره گیرند، به سراغ نقل قول های تایید نشده می روند و عملا چنین القا می کنند که نباید مواضع رسمی رهبری را مبنا قرار داد زیرا این سخنان ، از سر مصلحت اندیشی مطرح می شوند و گویی در تعارض با حقیقت قرار دارند.
با چنین نگرشی در القای وجود مواضع دوگانه و متعارض در آرا و نظرات رهبر معظم انقلاب ، عملا اعتقاد به مواضع رسمی و علنی ایشان ، کم می شود و این جفای به رهبری است.
بگذارید مثالی بزنیم.
دولت یکی از نهادهایی است که همیشه کلیت آن از سوی رهبر معظم انقلاب مورد حمایت قرار می گیرد. این حمایت کلی از دولت ، هم شامل دولت هاشمی می شد و هم دولت خاتمی و هم اینک شامل دولت احمدی نژاد می شود. منتقدان هر کدام از دولتهای حال و گذشته ، این حمایت ها را با تکیه بر مواضع ادعایی پنهان رهبری ، نادیده گرفته و همچنان بر طبل مخالفت خود می کوبند.
آنان به گونه ای از مصلحت اندیشانه بودن حمایت های رهبری سخن می گویند که گویی دولت ها، مستحق هیچ گونه حمایتی نیستند. آنان چنین القا می کنند که رهبری ، مواضع دیگری هم دارد که آن را برای خواص بیان می کند و آنها را باید اصل گرفت.
در انتخابات متعدد ریاست جمهوری ، رهبر معظم انقلاب رسما اعلام کردند که موضع جانبدارانه ندارند و حتی نظر شخصی خود را به نزدیکان هم نمی گویند اما شاهد بودیم که صاحبان همین نگرش ، مدعی حمایت پنهانی ایشان از نامزدی خاص می شدند. این گونه ادعاها و نسبت دادن مواضع متعارض آشکار و نهان به رهبری ، جایگاه ولایت را تضعیف می کند و اعتماد به نظرات رسمی و اعلام شده را کاهش می دهد و در اطاعت پذیری مردم ، سستی ایجاد می کند. مواضع رهبری وقتی به عنوان یک نظر رسمی علنا بیان می شوند، حجیت دارند و می توان آنها را مواضع حقیقی ایشان تلقی کرد. طبعا این گونه اظهارات ، تمام حقیقت بیان شده نیست و بسیاری از مطالب و گفتنی ها به دلایل گوناگون مصلحت اندیشانه ، عرضه نمی شوند ولی این گونه نیست که رهبری در نهان و مثلا برای خواص ، نظری داشته باشند و در آشکار و برای مردم ، نظری متفاوت.
رهبر معظم انقلاب در دیدار دانشجویان ، بر این مطلب کلیدی تاکید کردند تا نسبت به مواضع رسمی و علنی ایشان ، شبهه و شائبه ای ایجاد نشود. ایشان تاکید کردند: «بلاشک نباید برخی از مطالب را گفت اما آنچه را نباید گفت ، نباید گفت نه این که باید خلاف آن را گفت و در اذهان شوب ایجاد کرد، شائبه ای به وجود آورد.»
...یکی دیگر از مفاهیمی که در سخنان رهبر معظم انقلاب با دانشجویان ، مطرح و از آن ابهام زدایی شد، مقوله ضدولایت فقیه تلقی شدن مواضع احزاب و افراد است.
بی گمان به دلیل جایگاه اندیشه ولایت فقیه در میان هواداران انقلاب و فصل الخطاب بودن ولی فقیه در اختلافات ، این مهم است که این شعار رایج ، بدرستی معنا و تفسیر شود تا در کنار شکل گیری یک جبهه بزرگ انقلابی حول محور ولایت فقیه ، راه برای طرح دیدگاه ها و مواضع و انتقادها، باز باشد و به بهانه دفاع از ولی فقیه یا تحقق نظرات ایشان ، باب گفتگوهای فرهنگی و سیاسی بسته نشود. ایشان در دیدار با دانشجویان فرمودند: «ضد، معلوم است معنایش چیست.
ضدیت ، یعنی پنجه درافکندن ، دشمنی کردن نه معتقد نبودن. اگر بنده به شما معتقد نباشم ، ضد شما نیستم... اعتراض به سیاست های اصل 44 ، ضدیت با ولایت فقیه نیست. اعتراض به نظرات خاص رهبری ، ضدیت با رهبری نیست. دشمنی نباید کرد... رد کردن حرف ، به معنای مخالفت کردن ، به معنای ضدیت کردن نیست. این مفاهیم را باید از هم جدا کرد.»مواضع و اندیشه ها و آرای مقام معظم رهبری به عنوان مصداق ولایت فقیه زمان ، مبنای سیاست های کلی نظام قرار می گیرد و پایه سیاست های خردتر به حساب می آید.
همین سیاست های کلان هم پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام اتخاذ می شوند و مسبوق به مشاوره و نظرخواهی و عقل جمعی هستند. رهبری ، علم غیب ندارد بلکه بسان همه رهبران متعارف ، پس از مشورت و با تکیه بر دانش و بینش شخصی و با لحاظ کردن ارزشهای اسلامی و با داشتن عدالت و تقوا ، سیاست های کلان نظام را تعیین می کند. اطاعت از تصمیمات این گونه ای فقیه حاکم ، انتظاری است که نظریه سیاسی ولایت فقیه از طرفداران خود دارد.
ولی فقیه در نظام سیاسی ما حکم تیرک میانی چادر امت را دارد و شکل گیری یک امت را میسر می سازد. به تعبیر آیت الله جوادی آملی ، ولایت فقیه ولایت بر فرزانگان است یعنی با فرض این که همه امت ، فرزانگان صاحب نظر باشند،باز هم برای رسیدن به وحدت رویه در عمل ، نیاز به فصل الخطاب دارند. در واقع می توان در نظر، دیدگاه های گوناگون داشت اما در عمل ، نمی توان و نباید به گونه های متفاوت عمل کرد و این ، فلسفه اصلی نظریه امت و امامت و ولایت فقیه در تشیع است.
تاکید بر این جایگاه تعیین کننده ، به این معنا نیست که دیگران حق اظهارنظر ندارند و متخصصان و صاحبنظران هم باید خود را سانسور کنند و آرا و نظرات خود را کنار بگذارند.
برخی مقدس مآبانه ، حتی نظرات شخصی و خاص رهبری درباره یک فیلم سینمایی یا یک تابلو نقاشی را هم به مثابه یک ارزش مقدس دینی تلقی می کنند و مخالفت با آن را ضدیت با ولایت فقیه می دانند. مقام معظم رهبری در این اظهارات ، تاکید کردند که نه تنها نباید همه اظهارات و نظرات ایشان را به مثابه اوامر حکومتی تلقی کرد بلکه نقد و رد برخی سیاست های تعیین شده هم می تواند موضوعیت داشته باشد بدون آن که به صاحب آن نظرات ، انگ ضدیت با ولایت فقیه زده و از حوزه نیروهای انقلاب طرد شود. تجربه حکومت دینی و تئوری خاص آن یعنی ولایت فقیه در عصر دولتهای مدرن ، باید به گونه ای با آزادی و دموکراسی آمیخته شود که قابل دفاع و خواستنی شود. مقام معظم رهبری در ابهام زدایی از مفهوم ضدیت با ولایت فقیه ، این گونه عمل کردند.
یکی از جدی ترین مسائل بحث برانگیز طی سالهای پس از انقلاب ، نحوه بررسی و تحلیل مواضع حمایت آمیز رهبری از دولتها بوده است.
منتقدان دولتها در این سالها، تلاش کرده اند تا حمایت رهبر از دولتها را یک امر مصلحت اندیشانه و فارغ از حقیقت تفسیر کنند و در مقابل انتقادهای رهبری از عملکرد دولتها و مسولان را برجسته تر ارائه دهند. حامیان دولتها نیز الفاظ روشن و صریح رهبران در دفاع از دولتها را به معنای حمایت همه جانبه ، دربست و تمام عیار از دولتها تلقی کرده و همین امر را بهانه بستن باب نقد و انتقاد قرار داده اند. اینان در پس حمایت کلی رهبری از دولت ، آنچنان پنهان می شوند که هر گونه نقد عملکرد دولت ، هجمه به رهبری و ضدیت با ولایت فقیه تلقی شود. واقعیت این است که این دو شیوه ، با ماهیت و حقیقت حمایت رهبران از دولتها، در تعارض قرار دارد و در واقع حمایت رهبری از دولت را باید به صورت دیگری تفسیر کرد.
رهبری برای دفاع از کلیت نظام و انقلاب ، نمی تواند از کلیت دولت برخاسته از آرای مردم ، حمایت نکند. این امر درباره دیگر نهادهای حکومتی همچون قوه مقننه و قوه قضاییه هم صادق است. به همین دلیل است که حضرت امام ، دائما از دولت میرحسین موسوی ، دفاع می کرده و مقام معظم رهبری نیز طی 18 سال گذشته از دولتهای آقایان هاشمی رفسنجانی ، خاتمی و احمدی نژاد حمایت کرده است. در عین حال این حمایت های کلی از دولت را به مثابه تایید همه مواضع رئیس جمهوری یا همه عملکرد وزارتخانه ها و همه کارکردهای مدیران کوچک و درشت دولتی نباید دانست.
در دیدار دانشجویان ، مقام معظم رهبری تاکید کردند: حمایت رهبری از دولت که یک امر ضروری است به این معنا نیست که ایشان در جریان همه مسائل جزیی دولت هم قرار دارند یا همه مواضع و عملکرد دولت را قابل دفاع می دانند. رهبری در حدی که به هدایت جریان عمومی انقلاب به صراط ارزشها و مصالح مربوط است ، از مسائل کشور و از جمله عملکرد دولت مطلع است و در عین داشتن مواضع نقادانه ، از دولت به اعتبار جایگاه قانونی و نیز عملکرد مثبت و مردمی آن ، حمایت می کند. این حمایت ، در مقابل دشمنان خارجی و مخالفان داخلی و خارجی دولت ، ضروری است اما در عین حال ، رهبری درباره موضوعات گوناگون ، به طرح نظرات خویش هم مبادرت می کند که از جمله آنها، نقد دولت در حیطه هایی چون کم توجهی به نخبگان ، کم اعتنایی به نظرات کارشناسی ، حرکت بر مسیر برنامه های کلان مصوب از جمله چشم انداز و برنامه 5 ساله است. تاکید بر یک نکته دیگر را ضروری می دانیم.
حمایت کلی مقام معظم رهبری از دولتهای متعدد را نباید این گونه تفسیر کنیم که میزان دلبستگی شخصی ایشان به همه دولتهای گذشته یکسان بوده و مثلا رهبری از دولت آقای خاتمی با همان حدت و شدتی حمایت می کرده که اینک از دولت آقای احمدی نژاد حمایت می کند. واقعیت این است که رهبری ، گفتمان حاکم بر دولت کنونی از جمله ارزش گرایی ، عدالت محوری ، مردم گرایی ، ایستادگی و مقاومت در عرصه جهانی و امثالهم را بیشتر می پسندد و آنها را مستحق دفاع بیشتری می داند.
در حالی که در گذشته به دلیل وجود اتهامات فراوان در گفتمان حاکم بر دولت و شبهه در مفهوم و مصداق اصلاح طلبی و سوئاستفاده هایی که از این ابهام صورت می گرفت و نیز قوت گرفتن جریان های کم اعتقاد یا بی اعتقاد به گفتمان اسلامی و انقلابی حضرت امام ، چاره ای نبود جز این که مقام رهبری در مواردی ، حمایت های خود را مشروط ارائه کنند. در مواردی دست به ابهام زدایی زده و یا ترسیم مرز میان اصلاحات انقلابی با اصلاحات امریکایی ، از بروز انحراف احتمالی در جریان انقلاب ، جلوگیری کنند. در مواردی در کنار ابراز حمایت ، انتقاد هم داشته باشند و خلاصه به طرق مختلف ، نشان دهند که ضمن حمایت از دولت و مدیران معتقد آن ، مرز روشنی هم با گفتمان حاکم دارند.
خلاصه آن که رهبری از دولتها در کنار همه ارکان دیگر نظام ، حمایت می کند و این وظیفه را به اشکال گوناگون انجام می دهد. در عین حال ، حساب رهبری از دولتها جداست و نباید این حمایت های کلی را به مثابه دفاع دربست و همه جانبه ایشان از همه سیاست ها و همه مدیران و همه کارکردهای جاری تلقی کرد. پاسخگوی عملکرد مدیران هم ، خود مدیران هستند و نه رهبری و این یک نکته مهم است که باید بر آن تاکید شود. هیچ کس حق ندارد منابع مشروعیت بخش نظام را هزینه ضعف ها و ناکارآمدی های خود کند و مدیران دولت نباید مفهوم حمایت کلی رهبری از دولت را وسیله تعطیلی حوزه انتقاد قرار دهند.
در سخنان رهبری در دیدار با دانشجویان ، درسهای دیگری هم هست که طرح آن را برای گریز از تطویل کلام ، به فرصتها و بهانه های دیگر وا می گذاریم.
منبع: علی شکوهی، ?? و ?? و ?? مهرماه ???? در روزنامه جام جم