سفارش تبلیغ
صبا ویژن

87/6/10
6:16 عصر

کشور منتقدان

بدست فاضل در دسته

 

عجب روزگاریست!

کافیست فقط با یک کارگر، معلم، مهندس، کارمند، رفتگر، دکتر و... گرم صحبت شوی، آن وقت سیل آرای  مجتهدانه و نظریه های کارشناسی شده است که در ابواب مختلف سیاست، اقتصاد، اسلام، ورزش و... گریبان گیرت می شود به طوری که زیر فشار این آراء له می شوی. همه در هر سطحی انتقاد می کنند و از نظر خود کوتاه نمی آیند.

فرقی نمی کند؛ نوجوان باشد یا پیر، زن یا مرد، تحصیلکرده یا بیسواد... . آن که درس خوانده به تحصیلاتش می نازد، آن که سوادی ندارد یا کم دارد به تجربه اش.

به موجب حکم « انتقاد پذیری » و « فکر باز » باید برگفته ی همه ی اهل فن مهر تایید بزنی و اگر نه به چشم یک عقب افتاده ی از همه جا بی خبر از مجالست با کارشناسان خبره رانده می شوی و باید همچون یک عاشق شکست خورده در گوشه ای منزوی شوی.

حکایت تلخی است که سر دراز دارد.

راننده تاکسی (با مدرک دیپلم ردی) زوایای مختلف طرح تحول اقتصادی را به نقد گذاشته و تو حتی حق نداری بگویی که: جناب! کمربندت را ببند یا سبقت از راست ممنوع است.( به عبارت دیگر سرت به کار خودت باشد) چون در این صورت خود را بی کس و تنها در گوشه ای از خیابان خواهی یافت.

همه از هم می نالیم. ارباب رجوع از کارمند بی مسئولیت و کارمند از ارباب رجوع زیاده خواه، راننده تاکسی از پلیس بی منطق و پلیس از راننده متخلف و... .

بزرگان دین ما راست گفتند آن کس که به عیب های دیگران بپردازد از عیوب خود غافل می شود.

 

 

یکی نیست همین حرف را به نویسنده ی این سطور حالی کند!