« به نام خدا »
در پست قبلی اشاره شد که راههای بسیاری به عنوان ” راه درست زندگی ” به انسان عرضه می شود(به عبارت ساده تر ما همیشه به دنبال پاسخ به این سوالیم که: (( چگونه زندگی کنیم )) و این سوال در واقع نشات گرفته از همان نیاز مذکور است.)
اما سوال اینجاست که چگونه باید راه صحیح و درست را پیدا کرد و بقیه ی موارد را بی راهه و غلط پنداشت؟
هر پاسخی که دیگران در رابطه ی با این سوال به ما می دهند، باید حداقل دارای دو ویژگی باشد:
یکی اینکه باید جامع و شامل باشد؛ به گونه ای که راه رسیدن به این نیاز در تضاد با دیگر نیازهای فطری انسان نباشد. (مثلا در تضاد با آزادی فرد، امنیت و آرامش در جامعه، پیشرفت و … نباشد)
دوم اینکه پاسخ ها باید کاملا درست و قابل اعتماد باشند؛ زیرا هر پاسخ احتمالی و مشکوک نیازمند تجربه و آزمون است و عمر محدود آدمی کفاف چنین تجربه و آزمونی را نمی دهد، به خصوص که راه ها ی پیشنهادی هم بسیار زیاد و گوناگون است.
وقتی که ما از بین این همه پاسخ ــ به عنوان پاسخ جامع، درست و مطمئن ــ به دنبال جواب واقعا صحیح می گردیم، به وضوح در می یابیم که دستگاه تفکر ما محدودیت بسیار جدی دارد و اصلا قادر به تعیین دقیق و صد در صد پاسخی که آینده ما را تضمین کند، نیست. پس برای به دستیابی به جوابی جامع و مطمئن باید از یک منبعی کمک بگیریم که کاملا به خصوصیات انسان اشراف داشته باشد و به نوعی عالم به تمام علوم باشد تا بتواند به انسان بگوید که کدام عمل خطا است و کدام عمل صواب و در آخر، راه درست زندگی را به ما بنمایاند.
اینجاست که ادیان الهی برای خودشان یک چنین منبعی را تعریف کرده اند و نام آن را ” الله ” گذاشته اند؛ اما مادی گرایان که چنین منبع باشعوری را قبول ندارند، تنها و تنها متکی به قدرت ناقص و ناتوان خود هستند و به همین دلیل تا کنون هزاران(و شاید بیشتر) پاسخ به این دست سوال ها داده اند( که راه درست و کامل زندگی چیست) و بازهم هر چه که به زمان حال می آییم متجددینشان آراء متاخرین خود را ناقص و ابتر پنداشته و خط بطلانی بر آن کشیده اند و باز خودشان آراء جدیدتری را عرضه کرده اند و این چرخه کماکان ادامه دارد!
این گونه بحث ها سر دراز دارد و با مراجعه به نظریات متفکران و اندیشمندان معتقد به خدا (که اصلا محدود به مسلمانان نیست) می توان به راحتی دریافت که این جهان با چنین نظام شگرفی خالقی آگاه و باشعور دارد.
پس ما بطور بسیار خلاصه در اولین قدم راه های عرضه شده توسط مادیون را ناقص و ابتر می پنداریم؛ به دلیل اینکه اساسا دستگاه تفکر و اندیشه ی ما انسان ها بسیار ناقص است و محدودیت های جدی دارد و بدون متصل شدن به منبعی لایزال نمی تواند پاسخی کامل، درخور و شایسته بدهد. پس متکی بودن مادیون به تفکر خودشان نمی تواند جواب گوی سوال ما باشد. ( به عنوان مثال ما انسان ها قادر نیستیم که بگوییم بعد از مرگ چه اتفاقی برای انسان می افتد، پس اتکا به نیروی فکری و اندیشه خودمان نمی تواند راهگشای ما باشد.)
فعلا تا همین جا…
این ها دست نوشته های بنده است و قطعا دارای ضریب اشتباه و خطای بالایی است پس اگر با نظریات من موافق نیستید، مرقوم بفرمایید تا با نظریات شما هم آشنا بشوم.