روند تحولات منطقه خاورمیانه دست کم در شش ماه گذشته شرایطی را پدید آورد که تا حدودی تغییراتی را در برخی بازیگران منطقهای و از جمله ترکیه پدیدار ساخت. این تغییر در اولویت سیاست خارجی تحت تاثیر نگرش کلی دیپلماسی ترکیه به مسائل پیرامون این کشور و چگونگی تعامل با بازیگران بینالمللی و یا نحوه ایفای نقشی که ترکیه برای خود در عرصه بینالمللی تعریف کرده است.
چند سال پیش از این، زمانیکه ترکیه سیاست فعال منطقهای را به عنوان مهمترین رویکرد سیاست خاورمیانهای خود اتخاذ کرد، در حقیقت نگاهها به سمت ترکیه از این حیث که شاخصهای جدیدی در نگرشها و مواضع ترکیه ایجاد شده، به خود جلب کرد. این شاخصها نشان دهنده تغییرات ماهوی در اولویتهای سیاست خارجی ترکیه و نه در جهتگیریهای خارجی این کشور بود و عمدتا تحت تاثیر نگاه و یا تعریف کلی که داوود اوغلو وزیر امورخارجه که طراح مهم سیاست خارجی این کشور لقب گرفته، ایجاد شد که اردوغان و تیم وی نیز از این سیاست حمایت کردند.
بر اساس تعریفی که از سیاست خارجی جدید ترکیه مبتنی بر ایفای نقش فعال منطقهای شد، ترکیه سعی کرد در ارتباط با دیپلماسی منطقهای خود پوست اندازی کند. تعریفی که داوود اوغلو از این سیاست ارائه داد مبتنی بر ژئوپلتیک و منافع ملی ترکیه بود و درکتابی تحت عنوان ژئوپولتیک و منافع ملی ترکیه در تعاملات منطقهای عمق استراتژیکی ترکیه را تعریف و تببین کرد. مهمترین نکتهای که داوود اوغلو بر آن تمرکز کرد این بود که ترکیه در دهه پس از جنگ سرد اعلام کرد که در این دهه نتوانسته استرتژی جامعی را پیریزی کند و از آن به عنوان دهه از دست رفته نام میبرد و بر اساس همین نگرش بر ضرورت تقویت جایگاه منطقهای و بینالمللی ترکیه تاکید دارد. جایگاهی که ترکیه را مبتنی بر ژئوپلتیکی که قرار دارد به عنوان مرکز اوراسیا تعریف کرد. برهمین اساس شاخصهای مهم سیاست خارجی مبتنی بر:
1- لزوم تحقق امنیت مشترک همگانی در منطقه و عرصه بینالمللی
2- یافتن راههای مسالمت آمیز و گفتگو در حل بحرانهای منطقهای
3- ایجاد اعتماد متقابل
بر اساس این مفروضها و همچنین چند جانبهگرایی در سیاست خارجی ترکیه، تئوری تحت عنوان «تنش صفر با همسایگان» پایهریزی شد. بنابراین اگر سیاست خارجی را بر سه بخش تقسیمبندی کنیم نگاه جهتگیریهای سیاست خارجی ترکیه در قبال 1. همسایگان 2. در ارتباط با بازیگران منطقهای و 3.در ارتباط با بازیگران بینالمللی بود.
بر این اساس نکاتی که تئوری جدید عمق استرتژیک را تعریف میکرد، با همسایگان و در راستای رفع تنش حرکت کردن و در ارتباط با بازیگران منطقهای و پیرامون منافع و همچنین رقابت دو عنصر مهم این شاخص بود. در عرصه بینالمللی نیز بازیگران خود بر نحوه سمت و سوی سیاست خارجی ترکیه به ویژه در خاورمیانه تاثیر گذار بودند. آنچه که در شش ماه اخیر با تغییر در اولویتهای سیاست خارجی ترکیه میتوان به آن استناد کرد، این است که شاخصهایی که داوود اوغلو به عنوان مدار و محور جدیدی برای بینالمللی کردن جایگاه ترکیه تعریف کرده بود، دچار خدشه شده است. بدین شکل که در ارتباط با همسایگان در حقیقت شرایط منطقهای وضعیتی را پدید آورد که این تئوری ترکیه به حاشیه رانده شد. در روابط با سوریه به سوی بازگشت به تنش پیش رفت. در ارتباط با ارمنستان وضعیت سکوت و ماندگاری تنش همچنان بوده و در ارتباط با ایران نوعی بی اعتمادی بین طرفین ایجاد شده که آن نیز ناشی از همکاریها و همسوییهایی است که بازیگران بینالملی در ارتباط با مسائل منطقهای اتحاذ کرده و مهمترین آن استقرار سپر دفاع موشکی در ترکیه است. به عبارت روشنتر کاهش تنش و اعتماد امروز در رویکرد کاملا مقابل حرکت کرده و اعتمادها متزلزل شده است.
شاید دست اندرکاران سیاست خارجی ترکیه بر این موضوع تمرکز کردند که همسایگان همواره باقی خواهند ماند. در حقیقت ترکیه بیشتر بر بازیگر منطقهای و بینالمللی تاکید کرده و همسایگان خود را از یاد برده و از مدار سیاست خارجی اخراج کرده است. این احتمال وجود دارد که داوود اوغلو به این شکل پردازش کرده که این همسایگان باقی خواهند ماند و تغییرات در سمتو سوهای سیاست خارجی میتواند دوباره این اعتماد را برگردانند. اما این شرایط دگرگون شده و ممکن است فرایند کلی دیگر برای ترکیه ایجاد نشود.
در شرایطی که منطقه در ماههای گذشته دچار انقلاب شد، برای سیاستگزاران ترکیه سه مساله مهم و قابل توجه بود که بتواند در لابلای روند تحولات و قیامهای مردمی منطقه این سه مساله را به موازات این تحولات پیگیری کنند:
سیاست خارجی ترکیه در ارتباط با تمامی کشورهایی که دستخوش انقلاب و ناآرامی شدند تابعی از سیاست بازیگران بینالمللی بود. این سیاست تداعی کننده دوران پس از جنگ جهانی دوم بود که همواره تابعی از سیاست خارجی امریکا در منطقه خاورمیانه بوده است. در حقیقت این روند نوعی بازگشت است و یا به دلیل آنکه همیشه این ائتلاف میان ترکیه و امریکا وجود داشته، جهتگیری سیاست خارجی همواره مبتنی بر ائتلاف با غرب بوده که تحولات امروز هم دوباره نقطه تمرکز برای همسویی با این سیاست بوده است
ترکیه تلاش کرد در منطقه توان استراتژیکی خود را به نمایش بگذارد که این نمایش برای بازیگران بینالمللی و به ویژه اتحادیه اروپا بود. به ویژه از این زاویه که نشان دهد ترکیه در رویکردهای کلی منطقهای صاحب نفوذ و توانی از لحاظ فکری، اقتصادی و ژئوپلتیکی است که میتواند بر روند این تحولات تاثیرگذار باشد و به همین دلیل این مساله برای ترکیه که خواهان پیوستن به اتحادیه اروپاست و اینکه در این شرایط آنها به ترکیه به عنوان بازیگر مهم منطقهای نگاه کنند بسیار اساسی و حیاتی بوده است
ترکیه در صدد پیگیری تغییرات هدایت شده و یا دموکراسی هدایت شده در برخی از کشورهای منطقه بوده است و این زمانی است که در کشورهایی همچون بحرین و یمن سیاست خارجی ترکیه تحت تاثیر دو فاکتور مهم 1. نوع نگاه غرب به این تحولات 2. نوع نگاه بازیگران منطقهای همچون عربستان به این تحولات، سعی کرد نقشی بینابین را ایفا کند که متضمن همسویی و تامین نگرشی است که این دو بازیگر دارند و بر همین اساس این نوع نگاه برای ترکیه مهم بوده و از تغییرات هدایت شده حمایت کرده است. همانند تغییراتی که در یمن ایجاد شده و گاه برای ایجاد اصلاحات در بحرین شده است.
در یک نگاه کلی به سیاست خارجی ترکیه در یک سال گذشته این شاخص اصلی به چشم می خورد که ترکیهای که سعی میکرد نقش مهمی را در سال های اخیر ایفا کند، از دفاع از حقوق فلسطینیها گرفته تا قراردادهای استراتژیک با سوریه، عراق و همکاری با ایران و ارمنستان، در این وضعیت خود با شرایط نوینی مواجه شده که در وهله اول وضعیت جدید خاورمیانه سیاست خارجی ترکیه را در ماههای آغازین دچار سردرگمی کرده است. این سردرگمی بدان معنا بود که چه موضعی را باید اتحاذ کند که هم دیر نشود و هم در آینده ورق دیگری از سیاست خارجی خودش را به نمایش بگذارد. به همین دلیل شاهد دگرگونی در رویکردهای منطقهای ترکیه در یکسال یا حداقل شش ماه گذشته بودیم. به نحوی که با تعریفهای جدیدی مواجه بودیم، اما به نظر میرسد این روند نقطه عطفی در سیاست خارجی این کشور و یا رویکرد نوینی بوده است. در ارتباط با این وضعیت چند عامل تاثیرگذار بوده است:
مصون سازی عرصه داخلی از تبعات احتمالی قیامهای مردمی در خاورمیانه، به ویژه آنکه در ترکیه ناهمگونیهای فرهنگی و اجتماعی وجود دارد و گاه اعتراضها در مناطق کردنشین نیز تلنگری برای ترکیه بوده است. بنابراین ترکیه با اتحاذ سیاست تهاجمی و یا دگرگون شده نسبت به دولتها و ملتها در خاورمیانه این هدف را دنبال میکرد
اتخاذ رویکرد رهبری و یا حمایت از پیشبرد اصلاحات سیاسی یا همان موضوعی که حزب عدالت و توسعه در برنامه انتخابات سال گذشته از آن به عنوان پیشتاز و یا رهبر منطقهای نام برده بود
ارائه الگو و مدل حکومتی ترکیه به خاورمیانه، اگرچه این الگو و مدل حکومتی مورد توافق آنها قرار نگرفته است
ایجاد سازگاری بین تحولاتی که در منطقه شده و یا بهتر است بگوییم سازگاری رویکرد سیاست خارجی خود با تحولات منطقهای. به این مفهوم که به کشورهای منطقه و بازیگران بینالملی نشان دهد که ترکیه به خواست ملتهای خاورمیانه توجه نشان میدهد، چنانچه در سالهای پیش هم در حمایت از فلسطینیها به شکلی جنبه مردمی سیاست خارجی ترکیه در افکارعمومی وجود داشته تا بتواند از این شاخصها بهرههای احساسی هم ببرد. چراکه در لبنان یا فلسطین بارها عکس اردوغان به احتزاز درآمده است. بنابراین این سازگاری را بر تاکید خواست ملتها قرار داد تا در آینده بتواند از آن استفاده کند.
نهادینه سازی نفوذ منطقهای ترکیه یعنی همان ایفای نقش فعال منطقهای را اینبار این کشور را به این سمت سوق داده که نشان دهد ترکیه صرف نظر از تحولات در منطقه، سیاست خارجی بنیادینی دارد که مبتنی بر ایفای نقش منطقهای و همان نیز نوعی نفوذ است.
بنابراین به طور کلی ترکیه در سالهای اخیر سعی کرده تا سیاست چندگانهای را در خاورمیانه اتخاذ کند و معمولا اولویتهای سیاست خارجی ترکیه در سالهای اخیر در مقایسه با سالهای گذشته بسیار تغییرپذیرتر بوده است. ضمن اینکه این منحنی تغییرات در سیاست خارجی خاورمیانه ترکیه در راستای تعریف کلی است که سیاست گزاران و کسانیکه دیپلماسی را تعیین میکنند، بر اساس منافع ترکیه تنظیم کردهاند. ترکیه به دلیل آنکه درک کرده است منطقه دستخوش تحولات عظیم اجتماعی و سیاسی است و دوره نوینی در حال شکلگیری در خاورمیانه است، به ویژه آنکه در مناطقی که عطف نگاه بازیگران بینالملی به دگرگونی در آن کشورها وجود داشته، ترکیه هم سعی کرده در کانون توجه قرار گیرد و در کشورهایی که عطف نگاه بینالمللی به آنها کمرنگ بوده، مواضع ترکیه هم کاملا با آن کمرنگی هماهنگی دارد. همانند عربستان و یمن و بحرین.
در ارتباط با سوریه شکل دگرگون شدهتری از نگرش منطقهای ترکیه وجود دارد. یعنی از یک کشور دوست به یک کشور مقابل سوریه قرار گرفته است. ترکیه از همان ابتدا به محلی برای استقرار مخالفان سوری تبدیل شد و اکنون درمدار سمت و سو دادن به آینده تحولات سوریه است و سناریوهای پیشبینی شده ترکیه قصد دارد تا همان نقش فعال منطقهای را ایفا کند. در مجموع به شکلی باز به نگاه کلیتر ترکها به سیاستهای دیرینه آنها یعنی بازگشت به دوران عثمانی است. جمله اردوغان قابل تامل است که میگوید: ترکهای امروز نوادگان عثمانیهایی هستند که روزگاری بر این منطقه خاص و مناطق دیگر حکومت می کردند. این جملهای که ذکر شده سوداگری را در ارتباط با پیشینهای که ترکیه در خاورمیانه داشته را احیاء می کند و در لابلای تصمیمگیریهای ترکیه و تفکرات افرادی همچون داووداوغلو وجود دارد، که دراین مسیر حرکت می کنند. همچنین حمایتهای امریکا از رویکردهای ترکیه نیز قابل تامل است، هم در ارتباط با مواضعی که در قبال تحولات منطقهای داشته و هم در ارتباط با الگوی حکومتی که دارد.
هیلاری کلینتون گفته بود که الگوی ترکیه نشان داد که نوگرایی و اسلام میتواند در کنار هم قرار گیرد و با یکدیگر همزیستی داشته باشند. این مساله تبیینکننده همان نگاه امریکا به خاورمیانه جدیدی است که سالها پیش از این در دوره نومحافظهکاران بر آن تمرکز شد و در همان دوران نیز به ترکیه به عنوان کشور پیش برنده این تعریف نگاه شد. اگرچه امروزه درادبیات سیاسی منطقه کمتر از عبارت خاورمیانه جدید استفاده می شود، اما دولت عدالت و توسعه نشان داده که به عنوان بالهایی در رویکرد منطقه خود در راستای همسویی با سیاست های امریکا بوده و گاه سعی کرده با استقلال عمل بتواند نگاه عمق استرتژیکی خودش را در خاورمیانه متحول شده، پیش ببرد. همین امر هم سیاست خارجی ترکیه را در ماههای اخیر با چالش هایی مواجه ساخته و همچنین ترکیه را در مدار دپیلماسی و بازیگر فعال منطقهای قرار داده است.
5:0 عصر
بررسی دیپلماسی ترکیه در تحولات منطقه
بدست فاضل در دسته
2:0 عصر
مدیریت آمریکا در تحولات منطقه (مصاحبه دکتر ابراهیمی با سایت دیپل
بدست فاضل در دسته
به نظر شما در یک سال گذشته و تحت تاثیر تحولات جهان عرب سیستم امنیتی خلیج فارس دچار چه تغییری شده است؟
بی تردید تحولات در یک زیر منطقه، فوری ترین تاثیرات را برای زیر منطقه دیگر در همان حوزه جغرافیایی به جا می گذارد. اگر خاورمیانه را به چند زیر حوزه یا چند منطقه تقسیم نماییم، شروع نقطه تحولات در زیر منطقه شمال آفریقا وغرب خاورمیانه (تونس و مصر) بوده است. اگر چه سیستم منطقه خلیج فارس از زمان سرنگونی صدام حسین بیشتر تابع حوادث عراق و از جمله فرایند اشغال و رقابتهای منطقه ای و فرامنطقه ای بوده است ولی در عین حال تحولات در جهان عرب و در یک زیر سیستم منطقه ای حوزه جغرافیای خاورمیانه برمنطقه خلیج فارس نه بی تأثیر بوده و نه می توانست بی تأثیر بوده باشد. بویژه در دنیای جهانی شده امروز تحولات در یک گوشه از جهان در گوشه دیگر جهان بازتاب پیدا می کند. یک شعارایتالیایی است که علی الظاهر از شعار یونان قدیم گرفته شده است: " اگر آتنی ها گریه کنند اسپارتی ها (به عنوان دشمن آتن) نخواهند خندید." این بدان معناست که درد و شادی یک مجموعه امنیتی منطقه بویژه در دنیای جهانی شده امروز اغلب مشترک است.
با این مقدمه در پاسخ به این سوال باید گفت که این تحولات که تحت نامهای متفاوت از جمله بیداری اسلامی، بیداری انسانی، انقلاب، قیام و یا در جهان غرب بهار عربی خوانده می شود از عناوین این ها برمی آید که اگر این عناوین حتی بخشی از حقیقت را گفته باشند درآن صورت همان تأثیرات را در منطقه خلیج فارس داشته اند. در چند سطح این تأثیرات در منطقه آشکار است:
در سطح ملتها، بهار بیداری انسانی- اسلامی باعث ایجاد موج بیداری در برخی کشورهای منطقه خلیج فارس شده است. بزرگترین این موج در بحرین بوده است که تا به امروز ادامه دارد. ناآرامی هایی در برخی دیگر از کشورها از جمله عربستان سعودی در بخش های شیعه نشین بوجود آمده و البته این موج هنوز مراحل ابتدایی خود را در کشورهای منطقه خلیج فارس سپری می کند. فصل مشترک تمام این قیامها در تمام زیر سیستمهای منطقه ای خاورمیانه از تونس و مصر گرفته تا بحرین، دمکراسی خواهی است. هرچند بازیگران و گروههای درگیر قرائت متفاوت خود از دمکراسی را داشته باشند. هرچند که منطقه چون در طی دهه ها به یک برهوت سیاسی خالی از بازیگری احزاب از طریق دهه ها سرکوب و فشار تبدیل شده است وچه بسا به خاطر این دلیل در فرایند گذاردمکراتیک مشکلاتی پیش می آید که نمونه آن در مصر است که پس از سرنگونی مبارک فراز و نشیب در این فرایند بیشتر بوده است. ولی به هرحال تاثیر این تحولات در سطح ملتهای منطقه خلیج فارس ممکن است تا یک دهه بعد بازتاب خودش را نشان دهد.
آن چه در زیر بستر این تحولات تأثیرات این تحولات را بیشتر می کند و به ما چشم اندازی می دهد که این احتمال قوی را بدهیم که در سطح ملتهای منطقه خلیج فارس بتدریج تاثیرات این بیداری و یا بهار عربی را پیش بینی نماییم، ضعف در مشروعیت بسیاری از این حکام منطقه به دلایل وجود دیکتاتوری، سرکوب سیاسی، فساد حکام، وابستگی به خارج و ناکارامدی در استفاده بهینه از منابع داخلی در جهت طرح ریزی توسعه اقتصادی است. این ها زمینه ها و بستر نارضایتی هستند و باعث تسری ناآرمیها در درون جوامع دیگر به جوامع دیگر می گردد. در منطقه خلیج فارس تقریبأ همان مشکلاتی که جوامع دیگر در زیر حوزه های دیگر خاورمیانه از جمله در شمال آفریقا دارند مواجه هستند.
سطح دیگر بازتاب تحولات عربی در منطقه خلیج فارس سطح دولت ها هست. دراین سطح دولت های منطقه رودر روی یکدیگر قرار گرفته اند. رقابت ها برای نفوذ و استعداد تنش بیشتر شده است. دولت ها آمادگی بیشتری برای دخالت در امور داخلی یکدیگر پیدا نموده اند. از سوریه گرفته تا عراق و بحرین این دخالت برای نفوذ را نشان می دهد. دولت هایی که ورشکسته هستند و حاکمیت در حال تقسیم شدن است(سوریه) و یا دولت های که فرایند دمکراتیک را طی می کنند همچون عراق، یا درگیر بحران بی ثباتی هستند همچون بحرین در معرض دخالت و رقابت برای نفوذ هستند و بازیگران منطقه رودر روی یکدیگر قرار گرفته اند.
در منطقه خلیج فارس بیشترین رقابت برای نفوذ بین ایران و عربستان سعودی در داخل کشورهایی است که با حرکات انقلابی یا بهار عربی مواجه هستند. تنش ها بین این دو کشوربیش از هرزمان دیگر شده است. در خیلی از متحدین عرب، عربستان سعودی از حکام در برابر قیام های مردمی حمایت کرده و می کند. در هر جایی که عربستان سعودی از حکام در برابر قیام مردمی حمایت کرده ایران برعکس از قیام مردمی در برابر حکام حمایت کرده است. نمونه آن در مصرکه به سرنگونی حسنی مبارک منجرشد، دریمن که به انتقال قدرت از طرف علی عبدالله صالح منجر شد، می باشد که اغلب عربستان بازنده اصلی بود. در بحرین که عربستان سعودی نیروهای خود را در قالب شورای همکاری خلیج فارس برای حفظ رژیم بدان جا گسیل داشته است، این رقابت شدید می باشد. مورد سوریه کاملأ برعکس همه موارد دیگر می باشد که در آن جمهوری اسلامی ایران به حفظ بشار اسد و برعکس عربستان سعودی به همران ترکیه از مخالفین حمایت می نمایند. این نشان دهنده یک واقعیت است و آن این که بیشتر ازبعد دمکراسی یا عدم دمکراسی، رقبای منطقه ای ایران و عربستان سعودی وارد رقابت شدید شده اند. نکته مهم این است که در صورتی که نتیجه این فرایند گذار چه به شکل خشونت بار و چه کمتر خشونت بار(همچون مورد یمن) تولد دمکراسی هر چند در طی یکی دو دهه بعد باشد نه تنها دخالت منطقه ای و فرامنطقه ای بسیار سخت خواهد بود بلکه برای بازیگران منطقه ای چالش زا خواهد بود و از آن پس این بازیگران منطقه ای بایستی به فکر مصون داشتن سیستم های داخلی خود باشند بویژه که این چالش ها برای سیستم داخلی عربستان سعودی که هیچ نشانه ای دمکراسی در داخل ندارد شدید خواهد بود. این تشدید چالش زمانی اتفاق خواهد افتاد که موج دمکراسی و بیداری ملتها در منطقه همه گیر شده و نیز دریک زمانی قیمت نفت به دلایلی بیشتر افت نماید.
نقش آمریکا تحت تاثیر این تحولات تغییر کرده است؟
آمریکا به دنبال مدیریت حوادث بوده است. در جاهایی حوادث خود به خود در جهت منافع آمریکا رقم خورده ولی در جاهایی برعکس. به اعتقاد من این حوادث با تساهل نتیجه آن چیزی است که تیم نومحافظه کاران به رهبری جرج بوش پسر در یک دهه قبل تحت عنوان خاورمیانه بزرگ برنامه ای برای تغییر خاورمیانه در دست داشتند. نتیجه مطالعاتی که این نهادهای و موسسه های فکری این تیم در آن زمان داشت این بود که اگر خاورمیانه به این سبک و شیوه حکومتی ادامه دهد در آینده نزدیک شاهد تحولات خشونت بار و انقلابی درجوامع خاورمیانه خواهیم بود واز درون این تحولات چه بسا گروه های رادیکال اسلامی سربرآورند. چرا که گروه دیگری یا احزاب دیگری در درون جوامع به عنوان التر ناتیو یا وجود ندارد و یا بسیار ضعیف است که بتواند حکومت را به دست گیرد. در حقیقت منافع آمریکا ایجاب می کرد که فشار به حکام منطقه حتی متحدین خود در جهت گشایش سیستم های سیاسی و تعدیل فضای سیاسی ایجاد کند. چیزی که نخبگان سیاسی ما کمتر به این عنایت دارند عدم اعتنا یا غفلت از تغییر منافع آمریکا در خاورمیانه است و همچون بسیاری پدیده های دیگر متاسفانه افق سیاسی بسیاری از نخبگان اجرایی- سیاسی ما همچنان تحت تأثیر فضای حاکم برجنگ سرد قرار گرفته است. درحالی که عرصه استراتژی و سیاست خارجی عرصه تغییر و استمرار است. علت این قضیه کمبود موسسه های فکری مستقل در جامعه ما و یا به نوعی عدم بکارگیری نظرات متخصصین و سیاست زدگی جامعه ما هست. این مساله خیلی مهم است. تصمیماتی که در نتیجه اشتباهات فکری و یا تحت تاثیر ارزوهای سیاسی نخبگان و مجریان صورت می گیرد چه بسا می تواند برای یک ملت فاجعه بار بیاورد.
باید بدانیم که منافع امریکا در خاورمیانه دیگر در فضای جنگ سرد تدوین و اجرا نمی شود. امروزه چه به شکل خواسته و چه ناخواسته با تساهل منافع آمریکا در خاورمیانه با بخش بزرگی از منافع و مطالبات جوامع و گروه های سیاسی خاورمیانه حتی گروه های اسلام گرای (گرو ه های اسلامی معتدل) همپوش شده و برعکس با منافع حتی نزدیکترین رژیم های خود همچون حسنی مبارکِ سرنگون شده و آل سعود در جاهایی تضاد پیدا کرده است. نباید فراموش کرد که پس از یازده سپتامبر در محافل فکری- سیاسی آمریکا حتی بحث حمله به عربستان سعودی مطرح شده بود و یا قبل از تحولات قیامهای عربی آمریکا به حسنی مبارک (و حکام عربستان سعودی) در جهت تغییرات قانون اساسی و بازکردن فشار سیاسی اعمال فشار می نمود. ولی آمریکا علیرغم این منافعش ایجاب نمی کرد که تحولات به شکلی که در خاورمیانه اتفاق افتاد، بیافتد و همانطور که اشاره کردم اصولا طرح خاورمیانه بزرگ در بعد نرم افزاری به دنبال این بود که این تحولات به شکل انقلابی و خشونت بار اتفاق نیافتاد. این بخش قضیه است که در واقع همسوبا منافع آمریکا نیست. ولی آمریکاییها موج سوار بزرگی هستند. امروزه علیرغم تغییرات خشونت بار به دنبال این هستند که تحولات در فرایند گذار در مصر و سوریه و بحرین را مدیریت نمایند. البته در بحرین منافع آن ها درموفقیت انقلاب نیست و تا ان جا که بتوانند سعی می کنند از طریق متحد منطقه ای خود یعنی عربستان سعودی جلو تحولات انقلابی را سد نمایند. ولی در عین حال برای گشایش سیستم به حکام بحرین فشارهایی اعمال می نمایند. این بدان معناست که امریکایی ها اغلب نشان داده اند که تمام تخم مرغهای خود را در یک سبد نمی چینند. چیدن تخم مرغها در یک سبد نتیجه اش عدم انعطاف در سیاست خارجی و به نوعی رکود در سیاست خارجی است. بالطبع به ضرر ما هم هست که بخواهیم تخم مرغهای سیاست خارجی خود را در یک سبد بچینیم و با از دست رفتن آن منافع ما به شکل مطلق آسیب می بیند.
انعطاف در تدوین و طرح ریزی و اجرای سیاست خارجی به مدیرانی خلاق و با تخصص و استفاده از منابع فکری بطور واقع بینانه و دوری از احساس و تخیل واستفاده بهینه از تخصص وشایسته سالاری نیازمند است. اگر چنین نباشد نه تنها تهدید به فرصت تبدیل نخواهد شد بلکه حتی فرصت سوزی هم خواهد شد. بسیاری از فرصت ها خوشبختانه در تحولات کنونی خاورمیانه خود به خود به نفع ماهستند ولی متاسفانه چون سیاست خارجی از طریق ثبات ساختاری (که این ضعف در ادامه سیاست داخلی ما است) و دیدگاه فکری هدایت نمی شود ما نمی توانیم آن چنان که باید میوه های این درخت تحولات خاورمیانه را بچینیم. کشوری مثل ترکیه دراین عرصه کاراتر عمل می کند چرا که وزیر خارجه ای دارد که قبل از این که وزیر خارجه شود استاد رشته روابط بین الملل و نویسنده و طراح استراتژی است و سیاست خارجی علیرغم تمام چالشها و موانع با یک دیدگاه و پشتوانه نظری و توام با واقع بینی هدایت می گردد و نخست وزیری دارد که برای بلند مدت ترکیه طرح دارد و آمده که قبل از هر چیزتعادلی بین اسلام و توسعه و یا عدالت و توسعه که در عنوان حزب هم گویاست برقرار نماید. درحقیقت دولت کنونی ترکیه که یک دولت اسلام گرا و دوست و همسایه ماست به توسعه و سیاست داخلی و خارجی علیرغم تمام موانع، ساختاری نگاه کرده و در عقبه ان نهادهای فکری وجود دارد.
تلاش برای تبدیل شورای همکاری خلیج فارس از یک گروه سیاسی به یک پیمان نظامی امنیتی و همکاری آمریکا در این راستا در مباحث امنیتی و نظامی در یک سال گذشته با چه هدفی صورت گرفته است؟
طرح اتحادیه در شرایط کنونی به معادلات امنیتی منطقه در پرتو تحولات مربوط به موج قیامهای مردمی در کشورهای عربی مربوط است و آن نیز به نوبه خود به رقابت عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران جهت حفظ و یا گسترش نفوذ در منطقه مربوط می گردد. شورای همکاری خلیج فارس درسال1981 به محوریت عربستان سعودی درپاسخ به تهدید خارجی یعنی آنچه که از عراق و بیشتر از جمهوری اسلامی ایران به عنوان تهدید دریافت داشتند شکل گرفت. عربستان سعودی در اوایل جنگ ایران و عراق، به جمهوری اسلامی ایران یه عنوان تهدید فوری و عراق را به عنوان تهدید در درجه دوم می نگریستند. البته این در حالی بود که اصولأ جمهوری اسلامی بر عکس عراق تهدید وجودی برای هیچ یک از کشورهای عرب منطقه نبود و در واقع آن چه آنها تهدید وجودی تصور می کردند بیشتر از به تحرک درآمدن شیعیان در داخل جوامع خود بود تا تهدید خارجی.
در شرایط کنونی آن چه عربستان سعودی تصور تهدید داخلی (نه تهدید خارجی) از طرف جمهوری اسلامی ایران دارد محرک آن در طرح اتحادیه (تبدیل شورای همکاری خلیج فارس به اتحادیه خلیج فارس) بوده است. از نظر حکام عربستان سعودی پس از سرنگونی صدام حسین و همینطور در ادامه خروج نیروهای نظامی آمریکا از عراق حداقل تا یک دهه بعدی (تا زمان بازسازی و احیائ قدرت عراق) ایران بدون موازنه باقی مانده است. مضافأ که از نظر آن ها ایران در ساختار کنونی عراق بخاطر حاکمیت شیعی و دولت نوری المالکی دست بالا را دارد. تلاش آن ها این است که در بازی نفوذ در خلیج فارس و خاورمیانه ارتباطات منطقه ای و جناحی ایران را در سایر جاها محدود نمایند. بحرین و سوریه به میدان نفوذ و رقابت جدیدی بین ایران و عربستان سعودی تبدیل شده است. به اعتقاد من طرح اتحادیه طرحی محافظه کارانه و در جهت خلاف موج دمکراتیزاسیون در خاورمیانه است و بعید است که در برابر قیام مردمی بتواند مقاومت نماید. مضافأ که چالش هایی حتی در سطح دولت- دولت بین خود اعضای شورای همکاری خلیج فارس زیاد است که می تواند هرگونه طرح این چنینی را با شکست مواجه سازد. البته باید اضافه کنم که طرح اتحاد بین عربستان سعودی- بحرین و حتی با احتمال پیوستن امارات متحده عربی به این طرح امکان پذیر است. بقای رژیم آل خلیفه در بحرین منوط به پیوستن به عربستان سعودی است. ولی این که آیا در صورت پیوستن این دو یا سه کشور به یکدیگر بتوانند چالش ها، که از نوع چالش هایی است که حکام سرنگون شده در تونس و مصر ویمن با آن ها مواجه بودند، را رفع کنند تردید است.
با وجود عوامل ناامنی و تضاد در خلیج فارس تا چه اندازه سیستم امنیتی کنونی خلیج فارس را برای حفظ امنیت این منطقه و جلوگیری از بحران مفید و کافی می دانید؟
سیستم امنیتی کنونی بیشتر نشانه های استمرار سیستم های قدیمی را دارد تا جدید. در منطقه خلیج فارس هر چیزی بیشتر تکرار می گردد تا تغییر یابد. این در درجه اول به خاطر ضعف کشورها در مسیر توسعه، وابستگی به درآمدهای نفتی ، وابستگی بخش بزرگی از حکومتها و رژیمها به قدرتهای فرامنطقه ای و عدم وابستگی کشورها به شکل ارگانیک به یکدیگر و در نهایت ضعف جوامع در برابر قدرت قوی حکام وعدم شکل گیری دولت – ملت به معنای واقعی خود می باشد. اگر به موضوع امنیت در سی سال گذشته نگاه کنیم و به همین شکل به این موضوع در شرایط کنونی نگاه کنیم و دست به مقایسه بزنیم به نظر می رسد تغییر زیادی بوجود نیامده است. تحول و تغییر ساختاری نمی بینیم. رژیمها همان هستند، بی اعتمادی همچنان باقی است و چه بسا بیشتر از گذشته شده است. افق فکری حکام علیرغم گذشت این همه زمان همان است که بود. وابستگی به قدرت های فرامنطقه ای همچنان مثل قبل در بین حکام عرب وجود دارد و چه بسا پس از جنگ سرد تشدید شده است. اگر چه تهدیدات جدید در حیطه نرم افزاری همچون مسأله آب، تروریسم، ریز گردها، مسائل محیط زیست، پول شویی، مطالبات ملت ها در راستای دمکراسی خواهی و رفاه اقتصادی و ارتباطات بین المللی افزایش یافته است ولی همچنان با مسئله امنیت به شکل سخت افزاری نگاه می کنند. در حالی که اگر به مناطق دیگر نگاه کنیم در طی 30 سال از آمریکای لاتین و جنوب صحرا گرفته تا اتحادیه اروپا تغییرت زیادی صورت گرفته است ولی معما این است که منطقه خلیج فارس و حوزه جغرافیایی خاورمیانه حد اقل تا سال2011 که تغییرات انقلابی و قیام مردمی شروع شده همچنان لایتغیر باقی مانده است.
سیستم امنیت منطقه تا زمانی که نشانه های گذشته و ویژگیهای گفته شده را داشته باشد همچنان کما فی السابق شکننده باقی خواهد ماند. راز شکست تمام سیستم های امنیتی منطقه در گذشته از طریق یک جنگ درون منطقه ای یا از طریق جنگ قدرن فرامنطقه ای با یک قدرت منطقه ای در همین است. به اعتقاد من بیداری ملتها در شرایط کنونی تنها نقطه عطف در سیستم امنیتی منطقه خلیج فارس خواهد بود که در طی دو دهه چهره منطقه را تغییر خواهد داد و با تأثیرات قوی که بر حکام و احیانأ بر تغییر خشونت بار آنها خواهد گذاشت این منطقه را در اغاز یک تغییر ساختاری قرار خواهد داد. حکام مستبد منطقه چه بخواهند و چه نخواهند در کوران حوادث مربوط به مطالبات ملتها در راستای دمکراسی خواهی و بیداری انسانی تغییر خواهند یافت. اگر چند صباحی دیگر همچون حکام عربستان و دیگر بازیگران باقی بمانند صرفأ در سایه توزیع قیمت های نفت است و البته که مطالبات ملت ها صرفأ اقتصادی نیست و شأن انسانی و آزادی خواهی در کنار رفاه موضوع مهمی است. نمونه آن عربستن سعودی است که در کنار تحرک شیعیان برای مشارکت سیاسی، زنان در جهت احقاق حقوق انسانی و قرائت آزاد اندیشانه از حقوق اسلامی که به کرامت انسانی شان و ارزش قائل است، به جنب و جوش در امده اند. تاریخ نشان داده است که قوی ترین قدرت های سخت افزاری در برابر قدرت مشروع ملت ها در نهایت به زانو درآمده اند. بنابراین نتیجه این که در شرایط کنونی فقط بیداری ملت ها می تواند بر سیستمی امنیتی مطلوب تأثیر گذار باشد.
نظریه ای در علوم سیاسی است که می گوید سیاست خارجی ادامه سیاست داخلی است. ملت های دمکراتیک تساهلشان نسبت به یکدیگر بیشتر شده و احساس همبستگی بیشتری نسبت به همدیگر خواهند داشت. از طرفی در یک سیستم امنیتی دمکراتیک و مشروع قدرت های خارجی به این حد و اندازه نمی توانند دخالت کنند که در شرایط کنونی دخالت دارند. بین وابستگی با ارتباط و تعامل فرق بسیاری وجود دارد. در دنیای امرزوز هیچ ملتی نمی تواند ادعای استقلال کند و اصولا استقلال به این معنا بیشتر مضر است تا مفید. به عنوان نمونه وابستگی اروپا به آمریکا یا وابستگی ترکیه به غرب بسیار فرق دارد با وابستگی رژیم عربستان سعودی به آمریکا. در سیستم منطقه ای دمکراتیک و مشروع وابستگی از نوع وابستگی ترکیه به آمریکا یا اروپا به آمریکا خواهد بود تا هرنوع وابستگی دیگر.
نظریه دیگر مرتبط به این موضوع صلح دمکراتیک است و آن این است که دمکراسی ها با همدیگر جنگ نمی کنند. به زبان ساده اگر این نظریه را ترجمه کنیم بدان معناست که دو تا ادم عاقل با همدیگر دعوا نمی کنند و اختلافات خود را با مذاکره و چانه زنی حل و فصل می نمایند و زور آخرین مرحله است. امروزه بعید است که مثل سابق بین کشورهای اتحادیه اروپا جنگی به وقوع بپیوندد و یا کسی انتظار جنگی همچون جنگ های سابق در اتحادیه اروپا داشته باشد. اختلافات وجود دارد ولی از طریق چانه زنی و مذاکره حل و فصل می گردد. چرا سیستم امنیتی منطقه خلیج فارس همواره شکننده است. این بخاطر ضعف درفرهنگ سیاسی این جوامع است. در این جا علی الظاهر زور اولین گزینه است. دلیل اصلی شکاف ایران- اعراب در منطقه خلیج فارس که عمدتا محققین به آن کمتر عنایت دارند، درسطح هویت است.
سطح هویت مرتبط به فرهنگ است و لذا بسیار مهم است. تعارض اصلی ایران و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس به اضافه عراق هویتی است. چیزی که هویتی است نمی توان با ابزارهای دیگر حل و فصل کرد. از طرف دیگر حل و فصل آن زمان می برد و پدیده نسلی است. علت اصلی این که بارها اعتماد سازی بین ایران و شورای همکاری خلیج فارس از هر دو طرف شکست خورده همین است. حتی در زمان رژیم گذشته که منافع این دو کشور ایران و عربستان با هژمونی آمریکا در همکاری نزدیک با یکدیگربود تعارضات هویتی و فرهنگی مانع نزدیکی بیشتر بین دو کشور می شد. تا زمانی که اعراب آن نگاه تاریخی خاص به ایران و ایرانی دارند و معنای خاصی را از گفتن "عجم" برای خود تداعی می کنند و همینطور ایرانی در گفتمان عمومی از گفتن کلمه "عرب" معنای خاصی را تداعی می کند هیچ گونه نزدیکی بین ایران و اعراب نمی تواند محقق شود. در واقع شکاف اصلی حتی بیشتر از مذهب، شکاف هویتی بین ایران و اعراب است. این چیزی است که در گفتمان عمومی بایستی حل گردد و به مسئله تعصب و اغراض تاریخی مرتبط است. حل و فصل آن نیازمند یک خانه تکانی فرهنگی و هویتی است که ممکن است درصورت شروع ان خانه تکانی از هردو طرف 200 سال زمان ببرد. بدون این خانه تکانی که بایستی در کتاب های آموزشی، کتب تاریخی، مدارس، دانشگاه ها و در گفتمان شفاهی و عمومی و آموزش شهروندی صورت گیرد، هیچ امکانی برای همگرایی ایران و اعراب وجود ندارد.
اگر از نظریه سازنده گرایی استفاده کنیم، منازعه و آنارشی نتیجه تعامل است. در بستر تعامل، هویت شکل می گیرد و آن می تواند منافع را تعیین کند. هویت ایرانی- عربی از حیث تاریخی رودر روی هم و یا تقابلی شکل گرفته است. برای تغییر آن هردو طرف نیازمند تعامل از نوع دیگر هستند. تعاملی که بتواند بر تاریخ غلبه نماید و افکار ملت ها را نسبت به یکدیگر تغییر نماید. امر آموزش در این جا اهمیت دارد. اگر در طرز فکر الما نی ها و فرانسوی ها به همدیگردر طول زمان از بعد از جنگ جهانی دوم تغییراتی ایجاد نمی شد احتمالأ ما با یک جنگ سوم جهانی هم مواجه می شدیم. کانون این تغییر ایستارها، مدارس و خانواده ها و حتی فیلمها و کتب تاریخی بوده است. ما نیازمند آن در منطقه خلیج فارس از هر دوطرف هستیم.
2:0 عصر
تحولات منطقه و لطیفه وحدت عربی
بدست فاضل در دسته
وزیرش پاسخ داد: تلاش میکنیم تا آنها را مشوش کنیم و از کار بیندازیم تا نتوانند کاری کنند. صدام حسین با شنیدن این پاسخ خشمگین شد.
همزمان در خیابانها مردم عراق صحبت از جهانی شدن میزدند در حالی که طرفداران صدام حسین در خیابانها جمع شده بودند و تلاش داشتند ضمن اتخاذ مواضعی ضد جهانی شدن آن را تنها یک انتخاب توصیف کنند نه بیشتر.
و امروز با گذشت حداقل 10 سال از آن موقع همچنان رهبران عرب میخواهند همان کاری را کنند که وزیر صدام حسین تجویز کرد ولی با این تفاوت که از او بسیار بیشتر دستپاچه هستند و نمیدانند با چه کسی همپیمان شوند یا علیه چه کسی صفآرایی کنند همان طور که یک ضرب المثل عراقی در توصیف وضعیت اعراب میگوید؛ برش بزرگ است و تکه کیک کوچک. مشکلات بزرگند و راه حلها هیچ کدام مناسب آنها نیستند. وقتی مسلمانان عرب بیش از یک هزار سال است سر نماز خواندن، روزه گرفتن، افطار و حتی رویت هلال ماه شوال با یکدیگر هیچ توافق نظری ندارند، چگونه انتظار داریم درباره وضعیتی که جهان عرب در حال حاضر پشت سر میگذارد به توافقی برسند، تحولاتی که خشم مردم جامعه عربی را به شدت برانگیخته است.
خواهش میکنم از من نخواهید که وضعیت را مطابق با واقعیتها برایتان توصیف کنم، فقط همین قدر خلاصه میکنم و به شما میگویم که وحدتی میان اعراب حتی بر سر یک کلمه هم وجود ندارد.
درباره سوریه میگویم که خود گویای حال دیگر کشورهای عربی نیز هست... تحرکاتی که اهل سنت علیه اقلیت علوی به راه انداختهاند با استقبال و همصدایی جامعه عربی مواجه شده است ولی حقیقت این است که برنده این میدان کردها هستند که به کردستان عراق متصلند و پس از تضعصیف حکومت بشار اسد هم بر این تحرکات خود بیش از پیش افزودهاند. این اتفاق باعث میشود تا اهل تسنن عراق به جمع سنیان سوریه، اردن و عربستان بپیوندند تا یک جریان هاشمی بزرگ پدید بیاورند. محرک این اتفاق در عراق نه نوری مالکی نخستوزیر عراق که هنوز احساس مسئولیت نکرده که باید برای پستهای امنیتی وزیر تعیین کند، بلکه رهبران شیعی هستند که بر مناطق سنی حکومت میکنند. حقیقت این است که هنوز بحران اعتماد میان سنیان و شیعیان به قوت خود باقی است و همچنان ادامه دارد و هیچ کس فکری هم به حال درمان آن نمیکند.
این جا به یاد جلسه صدام حسین با سفیر امریکا افتادم هنگامی که سفیر امریکا قبل از ورود ارتش عراق به کویت با سادگی کامل به او گفت: ما توافقنامه دفاعی با کویت نداریم؛ غذایش را خورد و با همین فکر در اتاق را باز کرد و رفت؛ غافل از این که صدام خوب میدانست از این اعتراف نا به هنگام سفیر امریکا چگونه بهرهبرداری کند.
با همه این توصیفات باید بگویم متغیرهای منطقه در خور حال هر ناحیه در حال دگرگون ساختن منطقه هستند. تلاشهای مالکی با این همه کاستی کار را به جایی خواهد رساند که سنیها دست به انشقاق خواهند زد. به ویژه که در فهرست العراقیه که ما در آن حضور داریم صحبت از این موضوع زیاد به میان میآید و ناپایداری و تزلزل منطقه نیز به طور عموم کمک بیشتری به این جدایی میکند. حال شما خودتان این وضعیت را برای دیگر کشورهای منطقه متصور شوید؛ سوریه، یمن، مصر، تونس، اردن، بحرین، عربستان و حتی ترکیه در چنین وضعیتی به سر میبرند. در چنین حالتی حق میدهید که بگویم صحبت از وحدت عربی لطیفهای بیش نیست؟
2:0 عصر
بهار عربی یا بیداری اسلامی ؟
بدست فاضل در دسته
آمریکا و اروپا بر تحولاتی که در تونس و مصر و لیبی ، که احتمالا در سوریه و یمن و چند کشور عربی دیگر نیز دامن گستر خواهد شد ، نام بهار عرب را ، که نخست توسط اوباما بکار رفت ، داده اند . اما جمهوری اسلامی ایران و برخی از جریان های اسلامی موجود در دنیای اسلام نام بیداری اسلامی را بر این تغییر و تحولات گذاشتند . انگیزه ی هر کدام از طرفین ? جهت دادن به این تحولات و ارائه ی الگو و همسان سازی ست . یعنی اینکه دنیای غرب مدعی ست که بر این کشورها حکومت های استبدای مادام العمر ، فاسد ، ستمگر و غیر دمکراتیک حاکم بود و مردم آن ها را سرنگون کردند تا حکومت های لائیک و سکولار تاسیس کنند و از آزادی انتخابات ? احزاب ? رسانه ها ? قلم وبیان ? پیشرفت و توسعه برخوردار باشند .
جمهوری اسلامی اما ادعا دارد و در تبلیغات خود بر این موارد تاکید می کند که در این کشورها حکومت های استبدای و وابسته به غرب و غیر مذهبی حاکم بودند و اینک مردم مسلمان ? از نهاد نماز جمعه و نمادهای های دینی و شعارهای مذهبی مانند الله اکبر و شهادت طلبی بهره بردند و حکومت های خود را سرنگون کردند و از این پس به دنبال تاسیس حکومت های اسلامی مستقل با گرایش غرب ستیزی هستند . براستی کدام یک از این دو مدعا با واقعیت های جاری سازگار است ؟
هر کدام از این ادعا ها بخشی از واقعیت جاری را ، و نه همه ی آن را ، در بر دارد و تو ضیح می دهد . ایران در گذشته ی دور و غرب در گذشته نزدیک ? هر دو در این تغییرات نقش داشتند . ضمنا نباید نقش چین و روسیه را در گذشته و آینده ی این تحولات ، که نقشی بازدارنده است ، از نظر دور داشت . اگر چه این کشورها هر کدام شرایط خاص خود را دارند ، اما وجوه مشترک فروانی نیز وجود دارد . اکثریت قریب به انفاق مردم این کشورها مسلمانند و در برخی از آن ها اسلام گرایی ریشه ای طولانی دارد . کافی ست نگاهی به نقش یا تاثیر اخوان المسلمین در این کشورها داشته باشیم . اگر انتخابات آزاد در این کشورها بر گزار شوذ هرگز مردم به حکومتی ضد دینی رای نخواهند داد . زیرا اسلام با مسحیت و مسلمانان با مسیحیان بلحاظ نقشی که برای دین در عرصه ی اجتماعی قائلند تفاوت بسیار دارند .
و نیز هرگز حکومتی مانند جمهوری اسلامی در این کشورها شکل نخواهد گرفت ، زیرا اکثریت مردم این کشورها سنی مذهب هستند و اندیشه ی ولایت فقیه و حاکمیت روحانیت را نخواهند پذیرفت . به علاوه گرایشی که مسلمانان در آغاز انقلاب اسلامی ایران به این انقلاب داشتند ، به علت های گوناگونی که جای بیان آن نیست ، اکنون به شدت کاهش یافته است . سخنان اخیر راشد الغنوسی رهبر حزب اسلامی النهضه ی تونس ? که در انتخابات اخیر این کشور اکثریت 40 درصدی را به دست آورد گویای این مطلب است . چین و روسیه نیز الگوی مناسبی از این نظز که خود فاقد آزادی انتخابات و نهادهای مدنی آزاد هستند ، فارغ از اینکه مانعی بر سر راه پیروزی این انقلابات بودند ، نیستند .
آنچه از گفته های رهبران و احزاب این کشورها و همچنین اظهارات رهبران اخوان المسلمین و شاخه های آن در کشورهای مورد نظر و نیز سایر گروه های مسلمان دارای نفوذ در کشورهای مورد اشاره به دست می آید ، این است که الگوی حزب عدالت و توسعه ی ترکیه از جهات گوناگون نسبت به سایر الگو ها شانس موفقیت بسیار بیشتری دارد . ممکن است در کوتاه مدت در برخی از این کشورها اسلام گرایان تندرو و سلفی و بنیادگرا جولانی بدهند اما مردم در نهایت اگر هم کمی از الگوی ترکیه جلوتر بروند ، نوعی اسلام اصلاح طلبانه را انتخاب خواهند کرد که توانایی به هم آمیختن آزادی ? استقلال ? توسعه و پیشرفت و سازگاری با جهان پیرامون را همراه با هم داشته باشد .
6:0 عصر
رژیم اسرائیل به دنبال بهرهبرداری از تحولات منطقه
بدست فاضل در دسته
در بحبوحه تغییرات خاورمیانه و طوفان بهار عربی که سراسر دنیای عرب را در نوردیده و برای هیچ جا استثنائی قائل نشده، تغییر و تحولاتی در اسرائیل رخ داده است که به ادعای مقامهای تازه روی کار آمده این رژیم در راستای بهرهبرداری از این تحولات صورت گرفته است. یکی از این تغییرات انتصاب سخنگوی جدید ارتش اسرائیل است که در بدو آغاز به کارش در جمع خبرنگاران اظهارات در خور توجهی بر زبان رانده است. یوآف مُردخای، اذعان میکند که اسرائیل تلاش میکند از اتفاقات و تحولاتی که در خاورمیانه به ویژه در سوریه رخ میدهد نهایت استفاده یا به تعبیری سوء استفاده را ببرد.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ایلاف به نقل از روزنامه عبری یسرائیل هایوم، مردخای درباره معاهده اسرائیل با کشورهای مصر و اردن گفت: «تلاویو همه تلاش خود را به کار میگیرد که خللی در معاهدههای امضا شده با اردن و مصر وارد نیاید. ما کاملا آگاهیم که سازمانها و حکومتهای جدیدی که در مصر و دیگر کشورهای عربی بر سر کار میآیند چقدر بر سر نزدیکی سیاسی و اقتصادی با تلاویو حساسند و تلاش دارند راه دولتهای گذشته را پیش نگیرند.»
وی درباره تحولات سوریه نیز گفت: «ما به دقت تحولات سوریه را زیر نظر داریم و میدانیم که ارتش در تسلط بر تظاهرکنندگان ضعف دارد. به ویژه لحظهای که دیدیم پرچمهای ایران و حزب الله را در قلب پایتخت سوریه آتش زدند و ارتش نتوانست کاری بکند. ما میدانیم که روابط دو ملت سوریه و ایران رابطهای عمیق و ریشهای است، آیا واقعا تحولی در این زمینه رخ داده یا این ضعف ارتش و پلیس سوریه است که نتوانسته جلوی این گونه کارها را بگیرد یا این که واقعا اتفاقاتی در شرف وقوع است؟»
مردخای که تصمیم گرفته بود کنفرانس مطبوعاتی خود را به زبان عربی برگزار کند و مدعی شد که این کار را به احترام آغاز ماه مبارک رمضان انجام میدهد و در کنفرانس مطبوعاتیاش خبرنگاران شبکههای الجزیره، البیسی لبنان و تلویوزیون اردن نیز حضور داشتند درباره آینده روابط تلاویو با کشورهای عربی گفت: «ما شاهد تولد نظامهای دموکراتیک جدید در جهان عرب هستیم و بر اهمیت حفظ توافقنامههای صلح با اردن و مصر نیز کاملا واقفیم. درباره اتفاقی که در ماه سپتامبر خواهد افتاد نیز باید بگویم تلاش میکنیم که از صدور قطعنامه تشکیل کشور مستقل فلسطینی در سازمان ملل جلوگیری کنیم و برای این کار نیز تلاش داریم با رهبران عرب در تماس باشیم تا نظراتمان را در این زمینه به اطلاع آنها برسانیم و قانعشان کنیم.»
مردخای که این جلسه را به همراه ژنرال موتی الموز، رئیس اداره امور شهری اسرائیل برگزار کرده بود، همچنین پیشبینی کرد که در ماه سپتامبر اتفاق خاصی رخ ندهد و گفت: «بر اساس پیشبینیهای ما نیازی به آمادهباش نیروهای ذخیره وجود ندارد اگر چه اسرائیل برای همه سناریوهای احتمالی آماده است.»
وی همچنین گفت: «استراتژی ارتش اسرائیل این است که کاری کند محمود عباس، رئیس حکومت خودگردان فلسطینی و بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیلی مجددا پشت میز مذاکره باز گردند ولی اگر جایی احساس شود که امنیت اسرائیل در خطر است، قطعا وارد عمل خواهیم شد.»
سخنگوی جدید ارتش اسرائیل درباره تیراندازی که در مرز لبنان و اسرائیل هفته پیش رخ داد نیز گفت: «سوء تفاهمی میان ارتش اسرائیل و ارتش لبنان در مناطق مرزی رخ داد و با هشدارهای نیروهای سازمان ملل در جنوب لبنان موسوم به یونیفیل نیز مواجه شدیم، ما به هیچ وجه نمیخواهیم حدود مرزی لبنان را زیر پا بگذاریم و این منطقه مرزی میان دو طرف آرام و ایمن خواهد ماند.»
در همین رابطه درباره اظهارات یوآف مردخای، روزنامه عبری گلوبز، این گونه تحلیل کرده است که تلاویو بر این اعتقاد است که تحولات منطقه تماما به ضرر اسرائیل نیست چرا که در بحبوحه این تحولات کشورهایی در حال شکل گرفتن هستند که روابط خوبی با اسرائیل دارند و اسرائیل امیدوار است که بتواند در سایه گسترش روابط اقتصادی و سیاسی با آنها اوضاع را به نفع خود تغییر دهد، مثل استقلال کشور سودان جنوبی که از قبل از استقلال روابط بسیار عمیقی با اسرائیل داشته است. همچنین سفر اخیری که هیئتی از سوی معمر قذافی از لیبی به تلاویو آمد و خواستار کمک و گسترش روابط با اسرائیل شد که نشان میدهد تحولات منطقه آن گونه هم که تصور میشد تماما به ضرر اسرائیل نیست.
5:0 عصر
بیداری اسلامی و ترسی که عربستان از ایران دارد
بدست فاضل در دسته
یک نشریه آلمانی با اشاره به وحشت بالای آل سعود از افزایش قدرت ایران در سایه انقلابهای عربی از تلاش این کشور برای مقابله با بهار عربی خبر داده و عربستان را پناهگاه امنی برای حاکمان دیکتاتور عرب ارزیابی کرد.
به گزارش خبرگزاری مهر، نشریه "دی سایت" در تحلیلی در این باره نوشت: بهار عربی به داغترین مناطق دنیا در جهان عرب رسیده است. بن علی از اولین حاکمان مستبدی بود که شروع سال به آسایشگاه دیکتاتورها در عربستان رفت. چند هفته پیش نیز علی عبدالله صالح دیکتاتور یمن برای درمان رهسپار این کشور شد. تنها مبارک رئیس جمهوری مصر است که از خروج وی از کشور جلوگیری شده است. به این ترتیب ریاض و جده در حال حاضر به امن ترین پناهگاه دیکتاتورهای سرنگون شده در جهان عرب تبدیل شده است. نویسنده در ادامه نوشت: حکومت سلطنتی ریاض از همه جناحها برای تغییر و دگرگونی تحت فشار است. بهار عربی این کشور و کشور بحرین که در کنار سواحل شرقی عربستان واقع شده را متزلزل کرده است. آل سعود پایداری منطقه و نقش رهبری قدیمی خود را در معرض خطر می بیند. زمانی که مردم مصر در میدان تحریر سقوط مبارک را جشن گرفته بودند سکوت مرگباری در ریاض حکمفرما بود. البته عربستان حمله های شدیدی را علیه بهار عربی ترتیب داده است. آنها سربازان خود را به بحرین فرستاده اند تا حرکت دموکراسی خواهانه را در آنجا سرکوب کنند. آنها از طریق شورای همکاری خلیج فارس بسته هایی را علیه انقلابهای عربی تنظیم می کنند. از طرفی عربستان در داخل و خارج برای استحکام سلطنت خود هدایا و کمک هایی را پخش می کند و رقیب خود ایران را همواره مد نظر دارد. عربستان از زمانی که حسنی مبارک به جاده سقوط قدم گذاشت مقابله خود با انقلابهای مردمی در کشورش را آغاز کرد. نویسنده در ادامه با اشاره به مزایای مالی که حکومت عربستان برای جلوگیری از انقلابهای مردمی در اختیار ملتش قرار داد در بخش دیگری از این مطلب نوشت: مسئله حکومت عربستان راحت طلبی آن است. در بخش دیگری از این مطلب آمده است: در دوران انقلاب مصر وحشت شدیدی در ریاض حاکم شده بود. این وحشت نه تنها به دلیل سقوط دوست صمیمی حاکم عربستان مبارک بود بلکه نگرانی درباره موضع آمریکا مهمترین متحد مصر و عربستان نیز وجود داشت. اوباما بعد از شک و تردیدهای طولانی خود را در طرف انقلابیون مصری قرار داده بود. عربستان و آمریکاییها دو تفسیر متفاوت از انقلابهای عربی داشتند. آمریکاییها بر این عقیده بودند که کسی که راه اصلاحات را در پیش نگیرد آینده مبارک را دارد و سعودیها بر این عقیده بودند که کسی که سریعا راه اصلاحات را در پیش گیرد چنین آینده ای دارد. نویسنده در بخش دیگری از این مطلب خاطر نشان کرد که شورای همکاری خلیج فارس مدت طولانی بیشتر از مفهوم اقتصادی برخوردار بود.اما در بحرین این شورا به ابزار دست ضد انقلابها تبدیل شد. در جایی دیگر نیز به حامی حاکمان مستبد و خسته و وامانده عرب و یک ائتلاف علیه انقلابهای مردمی تبدیل می شد. اخیرا دولتهای عضو این شورا از اردن و مراکش برای پیوستن به این ائتلاف دعوت کرده اند. به این ترتیب این کشورها و بحرین تحت کمک های مالی عربستان و به تصور آل سعود از فشارهای تغییر که به واسطه فقر به وجود می آید در امان خواهند ماند. آل سعود همچنین در نظر دارد تا در بین عربهای انقلابی نفوذ کند. عربستان برای اینکه از این امر جلوگیری کند که مصر به ایران نزدیک شود به حکومت انتقالی در این کشور وعده کمک چهار میلیارد دلاری را داده است. نویسنده در ادامه خاطر نشان کرد که این مسئله که عربستان تا چه حد از انقلابهای عربی می ترسد در مسئله سوریه قابل مشاهده است به گونه ای که در اصل ریاض باید از تحت فشار قرار گرفتن اسد به عنوان یک متحد ایران شاد باشد اما ریاض ماندن اسد را به وقوع یک انقلاب بی پایان در جهان عرب ترجیح می دهد. دی سایت همچنین خاطر نشان کرد: بحرین، مصرو یمن و در تمام کشورهای عربی برای آل سعود در درجه اول این موضوع مطرح نیست که چه گروهی علیه چه گروه دیگری اعتراض می کنند و در پایان چه کسی حکومت می کند بلکه نگرانی عربستان ایران است. موضوع این است که آیا حکومت ایران می تواند از بهار عربی به نفع خود استفاده کند. نویسنده در ادامه اظهار داشت : وحشت عربستان زمانی که کشتی های ایرانی از کانال سوئز گذشتند کمتر از اسرائیل نبود. آل سعود حالا با دسته چک خود در منطقه قدم می زند و به دوستان خود پاداش داده و آنهایی را که با ایران ارتباط دارند تنبیه می کند. از طرف دیگر ریاض با خرید سلاح از آمریکا و آلمان و کشورهای غربی در صدد بالا بردن قدرت نظامی خود ایران است. این نشریه آلمانی در پایان نوشت: از طرف دیگر عربستان در تلاش است تا بر سر برنامه هسته ای ایران سنگ اندازی کند. آنها می خواستند قیمت نفت را از طریق تولید بیشتر پاییین بیاورند تا به این ترتیب ایران پول کمتری داشته باشد. از طرفی ریاض حالا می خواهد خود نیروگاه اتمی بسازد.
7:0 عصر
بیداری اسلامی در تونس و سوریه
بدست فاضل در دسته
تحلیلگران در مورد کشور تونس تردید داشتند قیام مردم علیه بن علی و نظام سکولار و ستمگر او را بیداری اسلامی بنامند. اگر چه برخی تحلیلگران داخلی در ایران، بویژه صدا و سیما با استناد به منویات خودشان اخباری مبنی بر بیداری اسلامی در تونس ارائه کردند. سیمای جمهوری اسلامی در این زمینه رطب و یابس را به هم بافت تا تحلیل خود را بر رسانهها تحمیل نماید. از اینرو اعلام کرد که بعد از پنجاه سال ممنوعیت برای نخستین بار نماز جمعه در تونس برگزار شد!
هفته پیش دو تن از اساتید ایرانی بعد از سفر اخیر خود به تونس گزارشی از وضع موجود در آنجا ارائه کردند که بسیار قابل توجه بود. بر اساس این گزارش، رسانههای تونس به طور مرتب علیه ایران و شیعه قلم فرسائی میکنند و رهبران اسلامگرای النهضه تونس هم خود را با شرایط موجود وفق داده و به جای سخن راندن از حکومت اسلامی در تونس، از ضرورت دموکراسی صحبت مینمایند و مدل ترکیه را به عنوان وضع مطلوب ارائه میکنند. در عوض آقای التیجانی که با نگارش کتابهای تفرقه انگیز خود، شیعه و سنی را در بسیاری از نقاط به جان هم انداخت و بر عمق اختلافات موجود افزود، در تونس تشریف دارند و جهت برقراری حکومت شیعی در آن کشور به رتق و فتق امور مشغولند.
طبیعی است که رسانههای تونس ایران و شیعه را هدف قرار دهند و از ایران هراسی و شیعه هراسی سخن به میان آورند. زیرا آقای تیجانی که بعد از انشعاب از گروه راشد الغنوشی میهمان ناخوانده برخی افراطیون شیعه در ایران بود، چنان چهره هراسناکی از شیعه ارائه داده که ما نیز به عنوان مسلمان و شیعه از آن میترسیم و ناچاریم از آن اعلام برائت نمائیم، زیرا این چهره مخدوش ربطی به امامان شیعی ندارد و در تضاد آشکار با سیره ایشان و قران کریم میباشد. قرآن همه مسلمانان را به دوری از تفرقه و وحدت گرائی فرا میخواند و ایشان بر عکس آن ارائه طریق میفرمایند. وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْکُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَکُنتُمْ عَلَیَ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَکُم مِّنْهَا کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ[1].
آقای تیجانی به جای اینکه نعمت خدای را به جای آورد که به واسطه آن الفت در میان دلهای ما به جای عداوت بر قرار نمود و به وسیله این نعمت ما با یکدیگر برادر شدیم و از مهلکه رستیم، بر طبل تفرقه میکوبد! طبیعی است هر مسلمان با ایمانی باید از این روش خطرناک هراسان باشد و از آن بیزاری جوید و اگر چنین کند، قدم نخستین را در راه توحید برداشته است، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ. از اینرو مسلمانان پاک نهاد – اعم از شیعه و سنی و.. – دستور خداوند را بر اوامر ابناء بشر ترجیح میدهند و همگی به ریسمان الهی چنگ زده و متفرق نمیشوند[2].
در گوشه ای دیگر از خاورمیانه، مردم سوریه همانند مردم بقیه کشورهائی که اکنون به پا خاسته و برخی موفق شده و بعضی در نیمه راه هستند، بیدار شدهاند. در کشور سوریه از دیر باز نظام سکولار حاکم بوده، اما این نظام بر خلاف رژیم سابق حاکم بر تونس نتوانسته تاثیر عمیقی بر روی اعتقادات مردم بگذارند. از این رو بعد از چهل سال، دو هفته قبل زنان معلم سوری تظاهرات کرده و درخواست نمودند به آنان اجازه داده شود با حجاب بر سر کار حاضر شوند! البته تظاهرات پراکنده دیگر مردم سوریه که شکل مطالبات صنفی داشت، بر اثر تجاهل حکومت، سرکوب شدید مردم، کشتن و مجروح نمودن تعداد کثیری از ایشان، زندانی نمودن مخالفان و استفاده از بلطجیها – چماقداران و اوباش حکومتی که لباس شخصی به تن مینمایند – برای حمله به مردم و اهانت به شعور مردم این کشور، تظاهرات بعد سیاسی به خود گرفت و گستره آن وسعت یافت و به همه شهرهای این کشور، از جمله دمشق کشیده شد.
در نتیجه حکومت با عجله وعده داد حالت فوق العاده که از چهل سال پیش بر این کشور حاکم است را بر چیند و به مردم اجازه دهد تا تظاهرات مسالمت آمیز داشته باشند و... اما این وعدهها لفظی بودند و در عمل محقق نشدند و این بر خشم ملت افزود. امروز آقای عواد وزیر دادگستری این کشور تهدید نمود که وعده اجازه برای تظاهرات مسالمت آمیز را لغو خواهد کرد. زیرا ایشان بر این باور بودند اگر به مردم اجازه چنین تظاهراتی داده شود، آنان باید از ساز و کارهای دموکراتیک برای تظاهرات استفاده نمایند و نخستین شرط این است که افراد از وزارت کشور رسما تقاضای کتبی برای برگزاری تظاهرات نمایند و وزارت کشور هم حق دارد به آنان جواب منفی بدهد!
در تظاهرات مردم سوریه که با دخالت حکومت به خاک و خون کشیده شد، مردم شعارهای الله اکبر، لا اله الا الله، محمد رسول الله، الشهید حبیب الله و.. سر دادند. احتمالا این نکته نشان میدهد بر خلاف دیگر کشورهای منطقه، بیداری اسلامی به سوریه راه یافته است. شایان ذکر است وزیر فرهنگ سوریه چندی پیش گفته بود: اغتشاشگران در سوریه افراد خطرناکی هستند، آنها میخواهند اسلام را جایگزین قومیت عربی در سوریه نمایند!
به هر تقدیر اکنون حاکمان سوری پاسخ خونینی به بیداری اسلامی میدهند و این مسئله قطعا آینده حکومت ایشان را با بحران مواجه ساخته و شعارهای ضد صهیونیستی آنها نخواهد توانست مرهمی بر زخمهای عمیقی باشد که دستگاه مخوف امنیتی ایشان بر پیکر ملت وارد کرده اند.
[1] - قرآن کریم، سوره آل عمران، آیه 103. رجوع کنید به سوره نساء، آیه 146 و 175، سوره حج، آیه 78. واقعا هر کس با هر عذر و بهانهای این برهان قاطع را نادیده بگیرد و در راه ناصواب تفرق قدم بردارد، نمیتوان او را دوست امت قلمداد نمود!
[2] - در سال 1372 سمپوزیومی در شهر استانبول کشور ترکیه تحت عنوان "شیعه در تاریخ و امروز" توسط روشنفکران سنی برگزار گردید که 6 تن از علمای ایران و نویسنده این سطور در آن شرکت داشتند. در پایان سخنرانی جناب آقای آیت الله واعظ زاده، دبیر کل وقت مجمع جهانی تقریب، آقای دکتر رمضان البوطی از علمای سوریه به ایشان اعتراض کرد و با کنایه این آیه را گفت: لم تقولون ما لاتفعلون، کبر مقتا عند الله ان تقولوا ما لاتفعلون. چرا چیزی را میگوئید که بدان عمل نمیکنید، بر خداوند بسیار گران میآید که چیزی را بگوئید که بدان عمل نمیکنید. جناب واعظ زاده که از این سخن شوکه شده بودند، فرمودند ما چنین نمیکنیم. از آقای رمضان البوطی اصرار و از سوی آقای واعظ زاده انکار!؟ سرانجام آقای رمضان البوطی به کنار تریبون سخنرانی آمد و در میان بهت و حیرت حاضران کتاب "ثم اهتدیت" آقای التیجانی را در آورد که مهر رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در دمشق به عنوان چاپ کننده بر آن حک شده بود! آقای البوطی گفت: شما در جلسات با ما از وحدت سخن میگوئید و در عمل علیه ما کتاب چاپ مینمائید. مقصود او کاملا روشن بود و آقای واعظ زاده از اینکه به عینه دیدند یکی از ارگانهای رسمی جمهوری اسلامی ایران چنین کتابی را چاپ کرده و توزیع نمودهاند، بر آشفت! اما سخنان آقای البوطی تاثیر خودش را بر حاضران در جلسه گذاشت! متاسفانه کتابهای تفرقه انگیز آقای التیجانی بارها و با شمارگان وسیع و به زبانهای مختلف توسط شیعیان غالی چاپ و توزیع میشود! طبیعی است همه اندیشمندان مسلمان، اعم از شیعه و سنی باید از این چنین شیعهای وحشت داشته باشند.
درباره
فاضل
جوانکی خام فکر و خامه به دست،آمده است تا تمرین قلم کند.
آرشیو یادداشتها
یادداشتهای آرشیو نشده
-
بررسی دیپلماسی ترکیه در تحولات منطقه
مدیریت آمریکا در تحولات منطقه (مصاحبه دکتر ابراهیمی با سایت دیپل
تحولات منطقه و لطیفه وحدت عربی
بهار عربی یا بیداری اسلامی ؟
رژیم اسرائیل به دنبال بهرهبرداری از تحولات منطقه
بیداری اسلامی و ترسی که عربستان از ایران دارد
بیداری اسلامی در تونس و سوریه
مطالبات انسانی و بیداری اسلامی
بهار عربی یا بیداری اسلامی ؟
جایگاه ایران و ترکیه در حل بحران سوریه
روزشمار انقلاب مصر
شمارش معکوس سقوط حسنی مبارک
خسی در میقات!
هورا من اومدم!
این حرف های فرزند شهید مطهری است؟
[همه عناوین(53)][عناوین آرشیوشده]